به گذشته ای که در حال جاری بوده است.
به گذشته ای که سرشت اکنون است.
به سرشت.
به گذشته.
به حال.
به سرچشمه.
پلک هایش را به هم زد و هوای محبوس درون سینه اش را آرام بیرون داد.
آن وقت آرام به راه افتاد ، اما یک بار دیگر ایستاد ، و سرش را برگرداند و دوباره پشت ماشین باری آبی رنگ را خواند:
نازنین ، ما به عشق تو جوانی کردیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر